هستی



باید یه جایی را پیدا کنم که بتون توش حرف بزنم. یه جایی که هیشکی هیشکی منونشناسه.

شاید نقطه خوبی باشه. نقطه دوباره رسیدن به خودم.

قضایا خیلی پیچیدن و آدم ها پیچیدگی هایی رو بهم نشون می دن که تحلیلشون دهنمو از تعجب باز می کنه. و نمی دونم چرا اینقدر تا اعماق آدم ها جلو رفتم که نتونم به سادگی بهشون نگاه کنم

و این البته باعث اندوهمه. آدم ها کارهایی می کنند که بیشتر از خودشون نشون دهنده ناخودآگاهشونه.

و این وسط این برای من به عنوان یک چهره انسان دوست نهایت فناست

آدم هایی که اینقدر بهشون عشق می ورزیدم پاکمنو ناامید کردن.

خیلی خیلی خیلی

البته اشتباه هم نشه من الان در ته چاه احساسات و تفکر و احوالاتم هستم شایدم برای همینه که خیلی دلم می خواد نوحه سرایی بکنم

اما خدا رو شکر فعلا از اون احوالات جهنمی پر از خشم خبری نیست

همیشه دلم می خواست کسی رو پیدا کنم که بتونم با همه وجود بهش عشق بورزم اما ظاهرا من بیشتر در جستجوی کمالاتم چون چنین ابر انسانی اصلا وجود نداره

خنده داره نه؟

یا گریه داره؟

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

298268 پیشبینی و ترفندهای پیشبینی سایت پروژه ورساله معماری قلم معلم insta torklebas پایان نامه های کارشناسی ارشد با فرمت ورد dashti45 km56 همه چی موجوده